استاد کوچک ؛ ادوارد نورتون

«ادوارد نورتون» بازیگر آمریکایی در سال ١٩٦٩ به دنیا آمد. پرستارش که بازیگر تئاتر بود، او را برای بازی در نمایش «سیندرلا» در سن ٥ سالگی روی صحنه برد. نورتون پس از اتمام تحصیل در رشته های نجوم، تاریخ و زبان ژاپنی از دانشگاه ییل، نمایش های مختلفی در برادوی ایفا کرد. سال ١٩٩٦ او در اولین تجربه بازیگری خود در سینما، در کنار «ریچارد گر» در فیلم «ترس اولیه» ظاهر شد. بازی او در فیلم های «تاریخ مجهول آمریکا» و «باشگاه مشت زنی» او را به شهرت رساند. اما تماشاگران ایرانی او را با فیلم «شعبده باز» می شناسند. این فیلم محصول سال ٢٠٠٦ میلادی دومین تجربه کارگردانی «نیل برگر» است. در این فیلم که مورد اقبال منتقدان و تماشاگران قرار گرفت، بازی نورتون هم مورد توجه واقع شد. «نورتون» در این فیلم در نقش شعبده بازی چیره دست به نام «آیزنهایم» بازی می کند. او در نوجوانی دلباخته دختر اشراف زاده ای می شود اما تفاوت طبقاتی و اجتماعی مانع ازدواج آن ها با یکدیگر می شود. آیزنهایم پس از گذشت چندین سال به قدرت و شهرت دست می یابد و بر آن می شود تا دختر مورد علاقه اش را به دست آورد. متن زیر مصاحبه گاردین با «نورتون» بازیگر اصلی این فیلم است.



شما از سال ١٩٩٦ وارد سینما شدید و با حضور در فیلم های مطرحی همچون «ترس اولیه»، «مردم علیه لری فلینت»، «تاریخ مجهول آمریکا»، «باشگاه مشت زنی»، «سرقت»، «اژدهای سرخ»، «ساعت بیست و پنجم» و «شعبده باز» از جمله بازیگران پرکار هالیوود هستید و سالی، ٢ بار بازی می کنید. چگونه فیلمی را برای نقش آفرینی برمی گزینید؟
من نمی توانم مثل شما به گذشته فکر کنم و به سرعت مجموعه کارهایم را مرور کنم. عده زیادی به من می گویند که ما این مشترکات را در کارهای شما می بینیم. در صورتی که من متوجه آن ها نبودم. من عادت ندارم فقط در یک جهت حرکت کنم. من فقط به کیفیت اجرا فکر می کنم.


اما دو فیلم شما «شعبده باز» و «پرده نقاشی» شباهت هایی به هم دارد. داستان رمانتیک، کارآگاهی و مضمون ماورایی در هر دو اثر مشترک است. البته «شعبده باز» تفاوت های چشمگیری نسبت به «پرده نقاشی» دارد.
«شعبده باز» یک فیلم غیرمتعارف بود از این رو توجهم به آن جلب شد. این اثر تفاوت بسیاری با کارهای قبلی ام داشت. در این فیلم، صحنه های بسیاری وجود دارد که شعبده باز، توانایی های خود را نشان می دهد و انجام این کارها برای من که آشنایی چندانی با شعبده بازی نداشتم، بسیار جذاب بود.



شما در فیلم، یک شعبده باز ماهر هستید و آیا در فیلم به واقع شعبده بازی کردید؟
ما قصد داشتیم تمام شعبده بازی های مربوط به آن دوران و روش هایی را که به کار می بستند، زنده اجرا کنیم. همین طور هم شد. فقط مجبور شدیم بخش های مربوط به احضار ارواح را با حقه های سینمایی اجرا کنیم. حتی در صورت احضار روح واقعی هم عملا امکان فیلم برداری نداشتیم. زیرا ارواح در نور بسیار کم دیده می شوند. بنابراین مجبور شدیم از این کار منصرف شویم.


شما در باشگاه «مشت زنی» با «دیوید فینچر» کار کرده اید. کار با او چگونه است؟
او کارگردان فوق العاده ای است. مستعدترین و بهترین کارگردانی که من تاکنون در سینما دیده ام. او یک تکنیسین به تمام معناست، به بازیگری بسیار مسلط است. فیلم نامه نویسی را بهتر از فیلم نامه نویس بلد است و فیلم برداری را بهتر از یک فیلم بردار می داند. او چنان با رسانه سینما راحت است که گویی فیلم در دستان او جریان دارد. برای هر صحنه، تصویر ذهنی خود را دارد و بلافاصله و به سرعت بازیگر را در جریان فیلم رها می کند. در یک چشم به هم زدن، ٣٠ برداشت می گیرد و سرعتش باورنکردنی است.


فکر می کنم سبک «دیوید فینچر» شباهت بی حدی به «استنلی کوبریک» دارد....
بله، او دارای حساسیت بصری ویژه ای است که به واقع قابل ملاحظه است. امیدوارم روزی تصمیم بگیرد و دوباره در زمینه روابط واقعی انسان ها فیلم بسازد. فکر می کنم نتیجه کار خیلی عالی، شهودی و منطقی باشد. شاید روزی که احساس کرد برای ساختن چنین فیلمی آمادگی دارد، این کار را انجام دهد.


اغلب شخصیت هایی که در سینما بازی کرده اید، نوعی ابهام و پیچیدگی در خود دارند، یک جور تاریکی. اما وقتی به سراغ کارگردانی رفتید و خواستید اولین فیلم تان را در مقام کارگردان بسازید، اوضاع فرق کرد، چرا فیلمی مثل «حفظ ایمان» را برای شروع انتخاب کردید؟
آن فیلم، پاسخ به یک نیاز بود. یکی از دوستان قدیمی ام داستان را نوشته بود و موضوعی بود که من را جذب کرد و تصمیم گرفتم درباره آن فیلم بسازم. پیشتر با چند تن از دوستانم از جمله «دیوید فینچر» و «میلوش فورمن» مشورت کردم و آ ن ها گفتند اگر پولش را داری، معطل نکن فینچر زمانی به من گفت هرگز منتظر نباش که یک سوژه خاص به ذهنت برسد که شاهکار بسازی چون قبلش باید ٢، ٣ تا فیلم معمولی بسازی.



گفت و گو با دانیل دی لوییس

زاده شده برای بازیگر بودن





دانیل دی لوئیس تنها با داشتن هیجده فیلم درکارنامه خود یکی از افسانه های زنده سینماست . از کمال گرایی او برای ‏رفتن در جلد شخصیت ها بسیار گفته اند و این که نقش های اسکاری بسیاری چون فهرست شیندلر، فیلادلفیا و بیمار ‏انگلیسی را رد کرده است. با این حال دانیل یکی از آن معدود افرادی است که بی تردید برای بازیگری زاده شده اند. ‏چیزی که امسال با دریافت دومین اسکار بر بسیاری از دوستداران سینما مسجل شد...‏



دانیل مایکل بلیک دی لوئیس درسن پنجاه ویک سالگی و تنها با داشتن هیجده فیلم درکارنامه خود یکی از افسانه های ‏زنده سینماست . از کمال گرایی او برای رفتن در جلد شخصیت ها بسیار گفته اند که برای بازی در آخرین موهیکان ‏شش ماه در جنگل زندگی کرده است و یا برای بازی در سبکی گرانبار هستی[بار هستی] زبان چک را آموخته است و ‏برای ساحره سوزان[بوته آزمایش] نجاری را فراگرفته است. بسیاری او را ایرلندی می دانند، اما در واقع او فرزند یک ‏زوج هنرمند انگلیسی است. مادرش جیل بالکون[دختر سر مایکل بالکان] بازیگر معروف تئاتر انگلستان وپدرش سسیل ‏دی لویس شاعری صاحب نام است و خواهرش تاماسین نیز مستندسازی مشهور است. دانیل با دیدن راننده تاکسی در ‏رفت و در آنجا درس خواند. ‏

همکاری متمد او با جیم شریران و اقامت در دهکده ای در ایرلند، سبب شده تا او را ایرلندی تصورکنند. جایی که در ‏فاصله میان فیلم ها به خراطی می پردازد. علاقه او در به کار گرفتن دست هایش- همان گونه که خود در مصاحبه نیز ‏به آن اشاره می کند- قسمتی از هویت اوست . برای آموختن کفش دوزی به مدت پنج سال از سینما دوری کرد و به ‏ایتالیا رفت، تا این که با دار ودسته های نیویورکی اسکورسیزی دوباره به سینما بازگشت. وقتی از اسکورسیزی پرسید ‏که چرا برای نقش بیل قصاب او را در نظر گرفته است. مارتین به او جواب داد: تو قادری که حتی ذات خشم را درک ‏کنی.‏

اسکورسیزی تعریف می کند وقتی دی لویس در طول فیلمبرداری سرمای سختی خورده بود، با این استدلال که در قرن ‏نوزدهم آنتی بیوتیک کشف نشده بوده است از خوردن دارو اجتناب می کرده است! و باز تعریف می کند که در اوج ‏بحران کاری؛ وقتی اعصاب همه به شدت بهم ریخته بود تنها او بود که خونسرد باقی مانده بود . چرا که او خود بیل ‏قصاب شده بود !‏

پل تامس اندرسون که شیفته بازی او در فیلم خون روان خواهد شد است، می گوید : خیلی ها نمی فهمند که او چرا این ‏قدر به خود زحمت می دهد، اما وقتی او را درحال کار کردن ببینید از خودتان خواهید پرسید که چرا دیگران مثل او ‏عمل نمی کنند؟‏

دی لویس نقش های اسکاری چون فهرست شیندلر، فیلادلفیا و بیمار انگلیسی را رد کرده است و به این موضوع کوچک ‏ترین اهمیتی نمی دهد. جیم شریدان می گوید: او ساخته شده است برای نقش قدیسین وشیاطین .‏
اگر هنوز از جمله دوست داران دی لویس نیستند، حتماً خون روان خواهد شد را ببینید. چون دانیل یکی از آن معدود ‏افرادی است که بی تردید برای بازیگری زاده شده اند . ‏


پیش از بازی در این فیلم، کارهای پل تامس اندرسون را دوست داشتید؟‎
ازهمان اولین فیلم هایش کارهای او را دنبال می کردم و هر بار خودم را به فیلم های او نزدیک تر حس می کردم. به ‏خصوص ‏Punch-Drunk Love‏ خیلی روی من اثر گذاشت. پل از علاقه من نسبت به کارهای خودش اطلاع داشت. ‏اما او را اولین بار بعد از دریافت فیلمنامه خون روان خواهد شد- درحالی که سه چهارم آن نوشته شده بود برایم ارسال ‏کرده بود- ملاقات کردم. فیلمنامه نیمه تمام او هم مرا جذب کرد! پل یک مولف حقیقی است و به همان اندازه که در ‏کارگردانی استعداد دارد در نوشتن هم مستعد است، چیزی که بسیار نادر است. با این وجود به زمان احتیاج داشتیم تا ‏همدیگر را بشناسیم .خیلی امکان داشت که به لحاظ هنری کار یکدیگر را بپسندیم، بدون آن که ارتباط انسانی هم بین ما ‏به وجود بیاید. و خوشبختانه هر دو صورت این رابطه عملی شد. ‏

‎به دلیل مشکل تامین سرمایه می بایست نزدیک به دوسال برای ساخت فیلم صبرکنید . آیا حضور اندک شما ‏در فیلم ها دلایلی تصادفی و مشابه دارد....‏‎
اگر پل می توانست برطبق زمان بندی پیش بینی شده فیلمبرداری را شروع کند، من این وقفه طولانی بین داستان منظوم ‏جک و رز( به کارگردانی همسرش ربکا میلر) و خون روان خواهد شد را نداشتم. اما با آگاهی به این که هیچ پیشنهاد ‏دیگری را قبول نخواهم کرد، صبرکردم. این امر از روی سخاوت مندی نبود، بلکه خیلی ساده تحت تاثیر این احساس ‏آشنا و اجتناب پذیر بودم که آیا قادر به این کار هستم یا خیر؟ آیا حقیقتاً می توانم در جان بخشیدن به این قصه کمکی ‏بکنم؟


شما همیشه این احساس را داشتید؟‎
این یک نشانه است. من برای منصرف کردن افراد همه کار می کنم، برای آن که به آنها بگویم من فرد مناسب برای ‏نقش نیستم. تا آنجایی که دیگر حق انتخاب نداشته باشم. سپس مانند اغلب کمال گرایان این احساس را دارم که از هیچ ‏شروع می کنم وهم این طور با نا امنی ها. در طول کارنامه ام برایم پیش آمده و به من ثابت شده که وقتی فکر می کردم ‏بازیگر کاملی نیستم حق با من بوده است. نمونه آن سبکی گرانبار هستی[بار هستی] است که از دید من عمق لازم برای ‏ایفای نقش را بدست نیاوردم . در مورد خون روان خواهد شد قضیه برایم محرز بود که دیگر راه برگشت ندارم. در ‏ضمن وقتی پل به من اعلام کرد که فیلم برداری عقب افتاده است، احساس باخت شدیدی داشتم. دیگر قسمتی از این ‏داستان شده بودم .‏

‎به صورتی پیش بینی نشده دو سال وقت برای تعمق در شخصیت داشتید . چگونه خودتان را آماده ساختید؟‎ ‎‎
من نه چیزی در مورد استخراج نفت- که در آغاز بسیار بدوی بود- می دانستم وذنه چیزی در مورد زندگی جویندگان ‏طلا و نقره در آغاز قرن گذشته در آمریکا. جذاب ترین موضوع در مورد آنها این است که تقریباً مثل حیوانات زندگی ‏می کردند. طبیعت این نوع زندگی از آنها اشخاصی منزوی، مردم گریز، خشن و به شدت بد گمان می ساخت مانند ‏شخصیت من دانیل پلین ویو . پل کتاب نفت! اپتن سینکلر را به من داد تا بخوانم. کتابی که او از 150 صفحه اول آن ‏برای نوشتن فیلمنامه خون روان خواهد شد الهام گرفته است. این کتاب هم به نوبه خود از زندگی اولین غول های ‏کالیفرینایی نفت الهام گرفته و همین کتاب به من راه ورود به عالم جویندگان و جست و جو در اسناد متعلق به آن دوره ‏را نشان داد.‏



اندرسون گفته است که یکی از فیلم های مورد علاقه اش- گنج های سی یرا مادره – را برای شما نمایش داده ‏است...‏‎
بله این فیلم شاید مهم ترین منبع الهام او باشد. اما با وجود تمام احترامم نسبت به همفری بوگارت و لذت دیدن ‏والترهیوستن- یکی از بهترین بازیگران جهان در این اثر- دوست ندارم قبل از شروع به کار فیلم های دیگران را نگاه ‏کنم. می ترسم تحت تاثیر ایده های دیگران قرار بگیرم. درحالی که شخصیت نوشته شده توسط پل تامس حتی اگر ‏ترکیبی ازچنده چهره بزرگ عالم نفت است و وجود خارجی نداشته؛ و باید همه چیز همان طوری ساخته می شد که ‏جویندگان برای شکل دادن به سرنوشت شان انجام دادند. یعنی همه چیز را رها کردند تا به ثروت دست بیابند . ‏

‎صدای شما در فیلم بسیار تاثیر گذار است . این جنس صدای بم را در زمان مابین برداشت ها حفظ می ‏کردید؟‎
بله، بله کاملاً...‏

‎می گویند که شما از صدای جان هیوستن برداشت کرده اید؟‎
خلق یک شخصیت؛ یک بازی است که شما با خودتان و دیگران انجام می دهید. شما باید این تصور را ایجاد کنید که ‏زندگی دیگری در درون شما جان می گیرد. این به نظر بسیار با طمطراق می آید. اما خلق این تصورمرحله ای مهم در ‏شیوه من برای یافتن شخصیت است و این از خلق صدایی متفاوت با صدای خودم شروع می شود. برای خون روان ‏خواهد شد از گوش کردن به نادر صداهای ضبط شده جویندگان در دهه 20 و 30 شروع کردم ... که هیچ کمکی به من ‏نکردند!( خنده ) نمی توانم انکار کنم که برای یک لحظه به خود نگفتم که می توانم از لحن صدای بم و دورگه جان ‏هیوستن همان گونه که درمحله چینی ها می شنویم، استفاده کنم . اما این مسئله خود آگاه نبود وتبدیل به یکی از منابع ‏الهام من نشد. من چند ماه به تنهائی با خودم به صدای بلند حرف می زدم. کمی مانند دانیل پلین ویو که به تدریج بلند و ‏بلند تر فریاد می کشد و صدای خودم را ضبط می کردم و کاست را به پل می دادم تا نظرش را بگوید.‏


شما این کار را برای همه فیلم های تان می کنید ؟‎
من هرگز هیچ چیزی از یک نقش را برای نقش دیگر استفاده نمی کنم. حتی بعضی اوقات دوباره از یک ابراز استفاده ‏نمی کنم. با خودم حرف زدن به مدت ساعت ها روی یک دیکتافون با آگاهی از این که این یک تمرین تکنیکی است و به ‏خوبی به من اجازه می دهد صدای دیگری را در سرم پیدا کنم این کاست ها را دور نریخته ام اما شک دارم به نظرتان ‏جالب بیاید! (خنده ) ‏

‎آیا در نوشتن فیلمنامه نهایی همکاری داشتید؟‎
مواجهه نهایی پلین ویو با پسرش که تبدیل به فردی بزرگ سال شده است، بحث های متعددی را می طلبید. راسل ‏هاروارد در تگزاس جایی که مشغول فیلمبرداری بودیم، برای بازی در این نقش- که دوران کودکی آن توسط دیلن ‏فریزر ایفاء شده- استخدام شد. او هیچ ارتباطی با سینما نداشت. یک موجود معرکه و دوست داشتنی و یک کابوی به ‏شیوه قدیم. مبهوت سادگی و صداقت این پسر جوان که خیلی زودتر از سنش مسئولیت به عهده گرفته و دست های بسیار ‏بزرگش شدم ! سراین فیلم، با طبیعت واقعی بشر مواجه بودم و با بازیگران متعدد غیر حرفه ای که بسیار تحرک بخش ‏است. پل دانو که نقش دشمن من کشیش الی را ایفا می کند که قبلا با او سر بین داستان منظوم جک و رز کارکرده ام، ‏یک بازیگر جوان قدرتمند مثل لئوناردو دی کاپریو در فیلم دارودسته های نیویورکی است. او خیلی زود در برابر من ‏مثل یک موجود انسانی با هویت قد علم کرد. او درآخرین لحظه با جانشین شدن به جای یک بازیگر دیگر سر فیلمبردای ‏رسید، ولی از همان موقع در جلد شخصیت خودش بود . ‏




پانزده دقیقه آغازین فیلم در معدن حتما خیلی دشوار بوده است؟‏‎
ما شانس آن را داشتیم که صحنه های فیلم را به همان ترتیب زمانی وا کثرشان را در مرتع مارتا، جایی که فیلم غول فیلم ‏برداری شده است، بگیریم. تنها کافی بود که به سر دکورهای جک فیسک برویم تا در یک قرن پیش زندگی کنیم . اولین ‏صحنه ها بدون حتی یک دیالوگ است. زمان فیلم مطابق زمان واقعی است. همیشه به کار بردن دست هایم را دوست ‏داشته ام، ساختن، کارکردن با مواد طبیعی . این کار بدنی که عبارت بود از حفر یک سوراخ خیلی برایم جذاب بود. ‏روز دوم فیلم برداری یک دنده ام شکست و آخر هفته متوجه آن شدم چیزی که مرا بیشتر به شخصیت نزدیک می ‏کرد!؟( خنده )‏

‎پس سقوطی که در فیلم می بینیم واقعی است؟‎
بله، در سومین برداشت من از نردبان پرت شدم . صدای ضربه حاصل از برخورد با صخره که می شنوید، حقیقی ‏است و ما هنوز دو روز برای صحنه های کشیدن طناب ها و بالا رفتن کار داشتیم .... نشانه بدی بود اما توانستیم به کار ‏ادامه بدهم و دیگر هیج حادثه مهمی پیش نیامد. علیرغم خطر آتش سوزی واحتمال چسبندگی و خفگی و مارها ی ‏زنگی!( خنده )‏


این دومین بار است که نقش یک دیو سیرت را بازی می کنید اما چنان بعدی به شخصیت می بخشید که ‏معذورات او را منطقی به نظر می رسد.‏‎
‏( ازخنده منفجر می شود ) مایه دلگرمی است! هم نام بودن با شخصیت کمی عجیب است. به زمان احتیاج داشتم که این ‏دو را با هم قاطی نکنم ... اگر خودم را به هیبت دانیل پلن ویو در آوردم به دلیل حرص و شوری است که زندگی اش را ‏هدایت می کند. از سراقبال وضعیت من این گونه نیست. یک حالت موقتی است، از آن دسته شورهایی که مرا موقعی که ‏قرار است کاری را شروع کنم، فرا می گیرد . شور او را درک می کنم و این که چگونه همه چیز را می بلعد . وقتی ‏فیلمی را کار می کنم تمام مسئولیت هایم را رها می کنم، کمی مانند سربازها که زندگی پیشین شان را رها می کنند. بخت ‏آن را داشته ام که صاحب خانواده ای شده ام که مرا خیلی درک می کنند! ‏
از طرف دیگر یک نقطه اشتراک بین حفر چاه در زمین و پیشه بازیگری و یا هرکار خلاقانه دیگر وجود دارد. در مقام ‏بازیگر همیشه احساس کورمال راه رفتن در تاریکی را داشته ام. در جستجوی یک رگه غنی با همان ناکامی ها و ‏خوشیها و اغلب بی تناسب با واقعیت این نوع جستجوها. ‏

‎مشتاقانه تر از قبل در مورد شیوه تان برای دست یافتن به شخصیت حرف می زنید ...‏‎
اغلب می گویند که خودم را به شلاق می گیرم تا درجلد دیگری بروم ..... در واقع خیلی ساده برای تمرکز احتیاج به ‏سکوت دارم . پیدا کردن گوشه دنج سرصحنه مهم است . برای من تبدیل به انسان دیگری شدن همیشه در با لذتی ناب ‏همراه بوده است ... تقصیر من است اگر هر چیزی در مورد شیوه کار من می گویند چرا که هرگز در مورد آن حرف ‏نمی زنم . اما این تعمد به خاطر مرموز جلوه دادن خودم نیست . فقط فکر می کنم هر بازیگر در هر سبکی که پرورده ‏شده باشد، شیوه خاص خودش را برای نزدیکی به شخصیت و ریتمی متفاوت برای کارش دارد. و این مراحل آن قدر ‏شخصی و مبهم هستند که شاید به سختی بشود آن را شرح داد....‏


این اواخر فیلم هایی بوده است که دوست داشتید در آن ها بازی کنید؟‎
وقتی مشغول بازی نیستم همه فیلم ها را می بینم. اما هرگز به فیلمی نگاه نکردم با این فکر که دوست می داشتم که ‏درآن بازی می کرده ام. متاسفانه سینمای دهکده ای که در ان زندگی می کنم( در ویکلوهیلز درجنوب دوبلین ) همین ‏اواخر بسته شد و شهر از ما دور است. به لطف دی وی دی جبران می کنیم اما همین که بتوانم به سالن سینما می روم. ‏این اواخر من وهمسرم از بازی ماریون کوتیار در ادیت پیاف مبهوت شدیم. این را به خاطر این که شما یک مجله ‏فرانسوی هستید نمی گویم ( خنده ).‏

‎آیا حتی وقتی بازی نمی کنید، خودتان را بازیگر حس می کنید؟‎
آیا وقتی بازی می کنیم بازیگر هستیم؟ یا وقتی بازی نمی کنیم؟ مطمئن نیستم . من خیلی راحت تر در زندگی حل می ‏شوم . من بین این دو دوره تمایزی قائل نیستم، این دو زندگی لازم و جدایی ناپذیر هستند و از همدیگر تغذیه می کنند. و ‏چون هرگز نخواستم از زندگی خارج از فیلم هایم حرف بزنم موجب برداشت های آن چنانی شده است . تا زمانی که ‏دهانم را بسته نگاه دارم . یک رمز و راز حیاتی را محفوظ نگاه داشته ام. ‏

منبع: ماهنامه استودیو، شماره فوریه 2008‏

استاد بازیگری ؛ مارلون براندو

همفری بوگارت جایی به تمسخر یاتحسین گفته است:"کاری راکه ما با کت و شلوار کردیم، اوبا زیرپوش میکند." حتی اگر این تنها نقل بوگارت باشد، همه میدانند که او تنها شایسته مارلون براندوست. اسطوره ای که درجوانیش با الیا کازان اوج گرفت. در میانسالی اش با کاپولا درخشید ودر کهنسالی – وقتی دیگر هیچ شباهتی به براندو نداشت – در تنهایی جزیره اش غروب کرد. یک قرن بعداز تولد سینما و 4 سال بعداز مرگ براندو عدد آدم هایی که او را بهترین بازیگر تاریخ سینما میدانند، با ابهت "پدرخوانده" برابری میکند. مصاحبه زیر راکه به اعتبار روزنامه گاردین، درفهرست بهترین مصاحبه های قرن بیستم قرار دارد، ترومن کاپوتی – جنایی نویس معروف آمریکا – در1957 بابراندو انجام داده است ؛ وقتی تنها با 33 سال سن و یک کارنامه 8 فیلمی ، 4 بار نامزد اسکار شده بود و اولی اش راهم برای "دربارانداز" برده بود؛ براندویی که داشت خودش را برای یک افول 15 ساله آماده میکرد تا دوباره با"پدرخوانده" به اوج برگردد و در"آخرالزمان" پایان دهه هفتاد خاموش شود.

 


--- زن جوان طبقه چهارم هتل میاکو در کیوتو، قبل از آنکه مرا از هزارتوی راهروها بگذراند، قول داد مقصدمان"اتاق مارون" باشد. ژاپنی ها "ل" ندارند ومنظور او هم از مارون ، مارلون است. مارلون براندو که برای بازی در فیلم "سایونارا"به ژاپن آمده است، میگوید:" اوه، سلام7 شده، آره؟". قرارمان ساعت 7 بعدازظهر به صرف شام بود ومن تقریبا 20 دقیقه دیر کرده ام."کفشاتو بکن بیا تو.کارم تقریبا تمومه" همه خرتو پرت هایش هوه میخورند. پیراهن ها، جوراب ها، کلاهها و کراوات ها مثل تن پوش یک مترسک لخت شده، اینجا و آنجا رهاشده اند.همین طور چندتا دوربین، یک ماشن تایپ، یک ضبط صوت، یک بخاری برقی، تکه های میوه نیم خورده و یک پشته کتاب که از "خارجی" کالین ویلسون گرفته تا مجموعه مناسک بودایی، مدیتیشن ذن و آیین های روحانی هندو به چشم می آید اما از داستان هیچ خبری نیست. او- به روایت خودش- هرگز لای هیچ رمانی راباز نکرده است؛ دقیقا از 3 آوریل 1924؛ روزی که روزی که در اوماهای نبراسکا به دنیا آمد.

 

متن کامل را در بخش ادامه مطلب بخوانید.

ادامه مطلب ...

نقل قول هایی از گروههای موسیقی محبوبم

اگه چیزی سردر نیاوردید،به من ربطی نداره چون بایدسردر بیارید.()

 

Paul Gray -- Slipknot’s Bassist:

It came about as our "anti-image" message. You know, we're not really worried about what cool hairstyle we have or what cool clothes we're wearing. We're about our music first. With the coveralls and the masks it takes the emphasis off of a "cool-guy," "rock-star" image.

 

We built the band that we wanted to hear. We added members until it sounded right. In the beginning, we had the idea around the three percussionists. We got the two guitar players, bass player, singer. We used sampling, so we got a sampler, and a DJ. We built the band that we wanted to hear and see live. It was all for us. If it was a band that required twenty members, and we thought we needed it... or two members.... We never had any set plan. We just kept doing it until it sounded right.

 

Well, I'm not really from Des Moines. I'm the only one who is not. I'm from Los Angeles, but I moved to Des Moines nine years ago. I had never really gone anywhere besides LA and Des Moines, so it's amazing. It's the best thing in the world. To get to come to a different country and play your music and actually have people there wanting to see you and hear your music. It's just mind blowing to me. I'm totally thankful to every kid that comes out to see us.

 

You can only stare at a clown mask so long. After a few minutes it's no big deal anymore. So people start paying attention to the music instead of what the clown is doing, or what he is wearing, or how cool his spikey hair is.

Corey Taylor -- Slipknot’s Vocals:

Yeah, it's a little more. It's our way of becoming more intimate with the music. It's a way for us to become unconscious of who we are and what we do outside of music. It's a way for us to kind of crawl inside it and be able to use it. There's a little aspect of, I guess, our personality in them, but in a way, it's almost like wearing the music. That's the way it is for us. The music for us is so tangible that you can wrap it around yourself and feel safe. You can get inside it and explore it. You know what I mean?

The songs are totally different every night because we are comfortable enough to be able to just do anything we want. It's one of the best things about it.

 

Basically, I was saying that we don't give a shit about the media; we don't give a shit about the record industry; we don't give a shit about MTV, radio, any of that shit. We play this for us and for the kids who believe in us. They really got behind it.

 

James Hetfield -- Metallica’s Vocals :

"This shit (AIDS) scares me. You know, one time and you're dead! Touring is the dangerous part. A lot of bands are going to be in trouble the way they carry on. I mean, we've been pretty bad, but on the last tour, no way! It was kinda, 'Screw that!' Some of the roadies are pretty sick, as far as wearing rubbers or whatever. I don't know. I've never done that before...ha ha ha...and that's only MAYBE safe. It's very unhappening, this whole thing."

 

"You can pick up a very shitty song to cover. I mean, the Foo Fighters doing 'Baker Street'? I don't get that at all. It does take me back to high school, I guess, or at least to a song that I completely hated. So you have to be careful."

 

"We don't plan concepts. We didn't write RIDE THE LIGHTNING about death, or MASTER OF PUPPETS about manipulation. That just happens."

 

"Call it anarchy or whatever you want to--there's times when you wanna be able to do whatever the fuck you want and, y'know, life's always short, so why shouldn't you?"

 

"Back then (in highschool) you'd look under the music section of The Recycler for heavy metal, and there's like two people. The same people every fuckin week into 'sex and Motorhead.'"

 


"I remember the first time we ever got an encore. It was a Monday night at two in the morning at the Troubadour and there was about ten people there but they were clapping and we came back for the encore. We were deciding on what song we were going to play and Lars starts up a different song! He just decided he wanted to play. And we hadn't practiced that song for like three months. I had forgot all the lyrics, but I went through the motions. And after the gig, I just turned right around and punched him out onstage! "You shit" I shouted. Got him in the gut. And people were going 'huh?'"

 

Lars Ulrich -- Metallica’s Drumer:

"We've always known that there's been a need or a want for a band like us. We've fought back and broken through all the bullshit of the business, and now it's great to be able to say 'Fuck off' to the whole business, and 'We did it our way' and blah blah blah. We've always had our own way of doing things..."

 

"We've stuck to our own beliefs, we haven't cheated anyone, and we've done what we wanted."

 

"We're no different from them (fans). We see the world like other people. We don't live in mansions, and we're not hiding behind fences and making our own pretentious fantasy world with chicks and mountains of drugs. We live in the real world, and the real world's an ugly place."

 

"Metallica likes to live on the edge, but you can only push it so far."

 

Kirk Hammett -- Metallica’s lead & rhythm guitars:

"A women should be able to make her own decisions whether or not she should have a baby. She should have control over her body, not the @#$%& government, congressman, or whatever."

 

"In Denmark while recording Master Of Puppets, we hung out a lot. We'd go out and play poker for 8 hours straight after being up for 24 hours. We'd find a seafood restaurant that was open, eat raw oysters and drink beer, scream at the natives while we were drunk....that's some of my best memories of him."

 

"One thing that constantly pisses me off is what's happening with the environment nowadays. I'm an environmentalist, though I think I probably create more than my share of noise pollution every time we play."

 

Jason Newsted -- Metallica’s Bassist_1986-2001:

"It's getting more comfortable for me to offer up ideas to Metallica. James Hetfield especially is really a genius when it comes to writing. It really amazes me sometimes. He can come up with the heaviest, chunking riffs, and then turn around and do something so pretty it makes you tingle. These guys are all the upper sect of classy musicians."

 

"I eat two hours before we go on and practice for a half hour. I've been walking out in the crowds. I put on my incognito disguise and check out the scene. It's cool to do that, soak up the vibe of the kids. A few recognized me, so I gave 'em passes."

 

"It's cool, having the control, the last word. It's very comfortable. We've always watched ourselves as far as keeping in shape. We base our whole day around the shows 'cause we want it to be as good as possible."

 

Jonathan Davis -- KoRn’s Vocals:

Some producers write songs for bands, but we write our own music, so the producer has nothing to do with that.

 

Videos? Videos are important because millions of people watch TV and we can only tour and play so many places. But if you've got a video, then you're able to air it and millions and millions of people will see it.

 

Mike Shinoda -- Linkin Park’s Lead Vocals, Keyboard & Piano:

I think that everybody wants to be able to come through on their second album and please themselves and please their fans. We basically worked on an album for 18 months. A lot of albums, we only worked on for two months. I think that because we gave ourselves enough time, we felt comfortable.

 

Right now, when it comes to making an album, we really want to give our fans just Linkin Park. We don't want to water it down with anything else or confuse it with anything else. Meteora is just us and that's where our focus has been. So hopefully the fans can enjoy that.

 

Interesting Quotes

Interesting Quotes Of Cinema Directors

 

·         The best actors instinctively feel out what the other actors need, and they just accommodate it.
--Christopher Nolan

·         The biggest mistake in student films is that they are usually cast so badly, with friends and people the directors know. Actually you can cover a lot of bad direction with good acting.
--Brian De Palma

·         Cinema should make you forget you are sitting in a theater.
--Roman Polanski

·         Don't be told something is impossible. There's always a way.
--Robert Rodriguez

·         Cinema is a matter of what's in the frame and what's out.
--Martin Scorsese

·         People say I pay too much attention to the look of a movie but for God's sake, I'm not producing a Radio 4 Play for Today, I'm making a movie that people are going to look at.
--Ridley Scott

·         A movie that costs only $1.6 million doesn't have to be a cultural event to turn a profit.
--Steven Soderbergh

·         Every time I go to a movie, it's magic, no matter what the movie's about.
--Steven Spielberg

·         But I suppose film is distinctive because of its nature, of its being able to cut through time with editing.
--Oliver Stone

·         A writer should have this little voice inside of you saying, Tell the truth. Reveal a few secrets here.
--Quentin Tarantino

·         It's all just one film to me. Just different chapters.
--Robert Altman

·         Jack Nicholson is a textbook actor who's very intuitive. He is absolutely brilliant at going as far as you can go, always pushing to the edge, but still making it seem real.
--Tim Burton

·         The funniest thing is that all the things every director goes through, I thought I could shortcut, but there was no getting around those issues.
--George Clooney

·         We tend to do period stuff because it helps make it one step removed from boring everyday reality.
--Ethan Coen

·         There are some movies I can watch over and over, never get sick of. I'll put one of those on and be puttering around the house. Then a certain scene will come on and I'll just have to go over and watch.
--David Fincher

·         I'm a storyteller - that's the chief function of a director. And they're moving pictures, let's make 'em move!
--Howard Hawks

·         I'm like a navigator and I try to encourage our collaboration and find the best way that will produce fruit. I like fruit. I like cherries, I like bananas.
--Jim Jarmusch

·         A film is - or should be - more like music than like fiction. It should be a progression of moods and feelings. The theme, what's behind the emotion, the meaning, all that comes later.
--Stanley Kubrick

·         I let the actors work out their ideas before shooting, then tell them what attitudes I want. If a scene isn't honest, it stands out like a sore thumb.
--David Lynch

·         For me, the cinema is not a slice of life, but a piece of cake.
--Alfred Hitchcock

·         The length of a film should be directly related to the endurance of the human bladder.
--Alfred Hitchcock

·         Collaboration is like the sex of creativity.
--Francis Ford Coppola

·         Cinema is a matter of what's in the frame and what's out
--Martin Scorsese

 


جملات جالب از بازیگران

·        دعوت از یک بازیگر برای حضور در یک آگهی تبلیغاتی در ژاپن به معنای یک افتخار بزرگ است . اما همین دعوت در آمریکا به معنای این است که تو فقط به فکر پول در آوردنی یا این که دچار لغزش حرفه ای شده ای .
پل نیومن

 

·        هرگز ندیده ام که هیچکاک از پشت دوربین صحنه را نگاه کند . کارگردان های معدودی این گونه هستند .
جیمز استیورات

 

·        در هنگام ساخته شدن فیلم ( روانی ) هرگاه که روی صحنه تنش یا عصبیتی روی میداد ؛ هیچکاک بلافاصله کار را برای 5 دقیقه تعطیل میکرد و میگفت (( دوستان لطفا به خاطر بیاورید که ما می خواهیم خودمان هم از این کار لذت ببریم .))
آنتونی پرکینز

 

·        دوست دارم مثل یک پیرمرد خوش سیما مثل ( پیکاسو یا هیچکاک ) به خاطر سپرده شوم .
شون کانری

 

·        در این کشور ( آمریکا ) هیچ فرهنگی وجود ندارد .
مارلون براندو

 

·        آمریکا شاید خشن , حریص و استعمارگر باشد . اما خدای من ! کشور جالبی است .
پل نیومن

 

·        اعتقادی به زندگی پس از مرگ ندارم . اما معتقدم که پس از مرگ یک تغییر شکل ظاهری پیدا میکنم ؛ مثل عوض کردن زیر پوشمان .
وودی آلن

 

·        با تظاهر به اینکه یک بیمار روانی ام از خدمت در ارتش معاف شدم .
آنها فکر میکردند که من یک دیوانه ام . در فرم مشخصات فردی که برای پر کردن به من داده بودند زیر کلمه نژاد نوشتم : ( انسان ) و زیر کلمه رنگ نوشتم ( گوناگون )
مارلون براندو

 

·        من بازیگری را دوست دارم . من بازی میکنم و این برای من یک ارزش است .
آلن دلون

 

·        من کار خواهم کرد _ در هر جایی ، در هر زمانی و به هر بهایی .
مل گیبسون

 

·        بازیگر ها پول گزافی میگیرند تا خودخواه و خودپسند باشند .
مایکل داگلاس

 

·        من یک بار مرتکب این کار (( کارگردانی )) شدم و با باسن زمین خوردم .
مارلون براندو

 

·        شناختن زنها همیشه فوق العاده است . با راز و رمزها ، شادیها و عمقش . اگر بتوانی خنده ای بر لب زنی بیاوری .
زیباترین چیز خدا روی زمین را خواهی دید.
کیانو ریوز

 

·        هرگز ازدواج نکردم و بچه ای هم ندارم ولی دلم میخواهد بدجوری هم دلم میخواهد .... کسی را سراغ دارید؟
دایان وست

 

·        ازدواج چیزی است که سرآدم می آید مثل یک بلا.
وودی آلن

 

·        همیشه فکر میکردم بازیگرها آدم های احمق و بی سوادی هستند . برای همین در رشته ادبیات در دانشگاه ثبت نام کردم .
جودی فاستر

 

·        بازیگری حرفه کودکانه زیبایی است . حرفه ای که در آن وانمود میکنی آدم دیگری هستی . و البته در بعضی مواقع هم ، داری خودت را می فروشی .
کاترین هیپبورن

 

·        بازگری اصلا یک هنر روشنفکرانه نیست . یک کار صرفا حیوانی است که از درون بخش حیوانی مغز بیرون می زند .
کلینت ایست وود

 

·        بازیگری صرفا به معنای قوادی است . بعضی ها قوادی پول را میکنند ؛ و بعضی ها قوادی قدرت را . من این حرفه را کنار نگذاشته ام ؛ اما از آدم های این کار متنفرم .
مارلون براندو

 

·        بازیگری ! مادرم این را به من یاد داد .من با (( بازیگری )) متولد شدم . فکر نمیکنم بتوان به کسی بازیگری را یاد داد ؛ این یک امر غریزی است .
سر چارلز چاپلین

 

·        بازیگری به عنوان یک هنر مورد احترام واقعی نیست .
رابرت دنیرو

 

·        خیلی احمقانه است . الآن در دهه چهارم زندگی ام هستم و همچنان دارم واقعیت را وانمود میکنم .
مایکل داگلاس

 

·        بازیگری در مورد من همیشه امر مقدسی بوده است . هنگام بازی نمی توانم مطلقا به کسی دروغ بگویم .
کوین کاستنر

 

·        بازیگر شبیه این است که اجازه بدهی شلوارت را از پایت پایین بکشند و تو در معرض تماشای عموم قرار میگیری .
پل نیومن

 

·        من هم مثل بوگارت معتقدم : بازیگری تجربه ای است که چیزی دلنشین در پشت آن وجود دارد .
سر آنتونی هاپکینز

 

·        در فیلم یک عروسک هستی ؛ و بر صحنه تئاتر ، یک رئیس .
تیم برتون