کریستف کیشلفسکی

درباره کریستف کیشلفسکی



کریستف کیشلوفسکی بیست و هفتم ژوئن سال ۱۹۴۱ در ورشو به دنیا آمد. او یکی از فیلمسازان برجسته عرصه تلویزیون، سینما و فیلم مستند از دهه هفتاد تا دهه نود میلادی بود.زمینه های اجتماعی و اخلاقی جهان معاصر کانون بسیاری از فیلم های مهم او است و رویکرد منحصر به فردش به این زمینه جایگاه او را به عنوان یکی از بزرگترین کارگردانان سینمای مدرن تثبیت کرد.او یکی از اعضای برجسته نسلی از فیلمسازان لهستانی بود که فیلم هایشان با عبارت «سینمای اضطراب اخلاقی» توصیف می شد. فیلم هایی که محدودیت های سانسور سینمای سوسیالیستی را با نشان دادن خط افتراق بین فرد و حکومت آشکار می ساختند.کیشلوفسکی در سال ۱۹۶۸ از مدرسه فیلمسازی لودز فارغ التحصیل شد و کارش را با ساخت فیلم های مستند هنری و سیاسی با هدف ارتقای آگاهی اجتماعی آغاز کرد. از فیلم های مستند کیشلوفسکی می توان به «بیمارستان» اشاره کرد که در آن فیلمساز مشکلات بهداشت عمومی را در لهستان مطرح می کند.او اولین فیلم های سینمایی اش را برای تلویزیون ساخت.آثار سینمایی او نیز شکل گرفته از تصاویر مستند بود. از تکنیک های فیلم مستند برای اضافه کردن رئالیسم به فیلم های داستانی استفاده کرد.جای زخم (۱۹۷۶) نخستین فیلم کیشلوفسکی بود که در آن با نگاهی مبتنی بر رئالیسم اجتماعی مشکلات مدیریتی را در یک کارخانه بزرگ صنعتی به تصویر کشید. او با فیلم شیفته دوربین (۱۹۷۹) مورد توجه جشنواره ها قرار گرفت. فیلم هجویه ای بر صنعت سینما و کنکاش در مسئله سانسور بود. کیشلوفسکی در سال ۱۹۸۱ فیلم «شانس کور» را ساخت که در آن به نقش بخت و اقبال در آینده انسان ها پرداخت. از سال ۱۹۸۴ او همکاری بلندمدتش را با کریستف پیشویچ فیلمنامه نویس با فیلم «وکیل لهستانی» آغاز کرد. فیلم در فضای حکومت نظامی سال ۱۹۸۲ در لهستان می گذرد و داستان یک وکیل مرده است که زندگی خانواده اش را دنبال می کند.فیلم های «دکالوگ» که کریستف پیشویچ در نوشتن اش با کیشلوفسکی همکاری کرد، مجموعه ده فیلم یک ساعته است که براساس ده فرمان حضرت موسی برای تلویزیون لهستان ساخته شد. تمام فیلم ها در یک مجتمع مسکونی در ورشو می گذرند. مجموعه این فیلم ها در جشنواره ونیز نمایش داده شد و منتقدین آن را شاهکار سینمای مدرن نامیدند.کیشلوفسکی وقتی نتوانست در لهستان بودجه لازم را برای ساختن فیلم هایش تهیه کند، فیلمسازی را در فرانسه دنبال کرد و در سال ۱۹۹۲ فیلم «زندگی دوگانه ورونیک» را ساخت که برایش شهرتی جهانی را رقم زد.

کیشلوفسکی سپس سه گانه مشهورش را براساس رنگ های پرچم فرانسه ساخت. آبی (،۱۹۹۳ آزادی)، سفید (،۱۹۹۴ برابری) و قرمز (،۱۹۹۴ برادری). در فیلم آبی ژولیت بینوش نقش زنی را بازی می کند که در یک تصادف اتومبیل شوهر و فرزندش را از دست می دهد و زندگی جدید و آزادی نمی تواند جایگزین عشق از دست رفته اش شود. در سفید، یک آرایشگر لهستانی می کوشد تا عشق همسر سابقش را بازیابد. همسر سابق او که نقشش را جولی دلفی بازی می کند یک دختر زیبای فرانسوی است که از رابطه یکطرفه شان برابری را طلب می کند. در فیلم قرمز ایرنه ژاکوب نقش مدلی را بازی می کند که به تدریج عاشق یک مرد مسن می شود. کیشلوفسکی به دفعات از فیلمسازی اعلام بازنشستگی کرد اگرچه هیچگاه نتوانست واقعاً از سینما دست بکشد. آخرین پروژه او سه گانه دیگری با نام های «بهشت، جهنم، دوزخ» بود که البته کیشلوفسکی پیش از اینکه ساخت فیلم ها تمام شود درگذشت. او که در اکثر اوقات سیگار به لب داشت در سن ۵۴ سالگی پس از یک عمل جراحی قلب از دنیا رفت. «بهشت» اولین فیلم از سه گانه ناتمام کیشلوفسکی در سال ۲۰۰۲ توسط تام تایکور و با بازی کیت بلاپخت ساخته شد.


از زبان او


«آیا واقعاً انسان ها آزادی، برادری و برابری را می خواهند؟ این فقط یک شیوه برای حرف زدن نیست؟»
«خوش بینی از نظر من دو عاشقی هستند که در غروب یا طلوع آفتاب - هر کدام که می پسندند - بازو در بازوی هم قدم بزنند.» «مشکلی با زندگی در کنار آدم هایی با ملیت های مختلف ندارم، هم عصران ما با اعتقاد بیش از اندازه به ملیت چیزهایی را از دست داده اند.» «در زندگی واقعی نام هایی هستند که شگفت زده مان می کنند چون اصلاً برازنده آدم هایی که آن نام ها را دارند به نظر نمی رسند.» «در ده تعبیر مختلف ده فرمان ضرورت وجودی زندگی را بیان می کند و سه کلمه آزادی، برابری و برادری. میلیون ها نفر جانشان را فدای این آرمان ها کرده اند.» «یک نفر در یک آپارتمان را می زند تا از همسایه اش نمک یا شکر قرض کند. آدم ها در آسانسور با هم رو به رو می شوند و از این طریق آن آدم توی ذهن تماشاگر نقش می بندد.» «ما همیشه به عشق از چشمان کسی نگاه می کنیم که از آن عشق، رنج می برد» «در هر آدمی، قلمروهای پررمز و راز وجود دارد
«حقیقتش را اگر بگویم در کار ما عشق در مقابل همه چیزهاست چرا که باعث به وجود آمدن وضعیت های دشوار می شود. عشق، رنج می آورد. نه می توانیم با آن زندگی کنیم و نه بدون آن، به ندرت در کار من پایان خوش می بینید.» «صنعت تلویزیون دوست ندارد پیچیدگی جهان را ببیند. تلویزیون گزارش ساده با ایده های ساده را ترجیح می دهد: این سفید است آن سیاه. این خوب است، آن بد.» «فیلم ها همان قدر باید تحت تاثیر احکام فردی باشند که احکام فردی از زندگی روزمره ما تاثیر می گیرند.» «خودم را لهستانی می دانم. من دقیقاً اهل روستای کوچکی در شمال شرقی لهستان هستم. آنجا خانه ای داشتم. دوست دارم اوقاتم را در آن بگذرانم. اما آنجا فیلم نمی سازم. هیزم می شکنم.» «تحقیق درباره چیزهای ناشناخته شاید از این جهت ارزشمند است که حس آدم نسبت به چیزهای ناشناخته اغلب حسی دردناک است




نظرات 1 + ارسال نظر
ثمین شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:02

ممنون از مطلب جالبت دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد